کابوس های مرد بیمار همسرش را به کشتن داد
گروه حوادث/ متخصصان روانپزشکی با بررسی ادعاهای مرد میانسال که در اقدامی جنونآمیز همسرش را به قتل رسانده بود وی را مبتلا به اسکیزوفرنی تشخیص دادند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این مرد روز هفتم اردیبهشت همسرش را در خانه به قتل رساند اما وقتی مأموران پلیس به محل حادثه رفتند وی با تناقض گویی قصد داشت قتل همسرش را کار سارقان معتاد نشان دهد. وی گفت مردانی ناشناس از پنجره وارد خانه شده و همسرم را به قتل رساندهاند. ولی این ادعای دروغین خیلی زود برملا شد و با بهدست آمدن لباسهای خونین متهم و چاقویی که با آن جنایت را مرتکب شده بود، او به قتل همسرش اعتراف کرد.
مرد جوان مدعی شد که شب خواب بوده و با صدای مار از خواب بیدار شده است. زمانی که به پذیرایی رفته مارها را روی سر و گردن همسرش دیده که با خنجر مارها را کشته اما زمانی که به خود آمده است، متوجه شده همسرش را کشته است.
باتوجه به اظهارات متهم، به دستور بازپرس مصطفی واحدی، مرد جوان به پزشکی قانونی منتقل شد تا صحت روانی او بررسی شود. متخصصان پزشکی قانونی صحت روانی او را تأیید کردند اما مرد جوان به این نظر اعتراض کرد و مدعی شد که مشکل روانی دارد. برای برملایی این موضوع به دستور بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی پایتخت، برای بررسی وضعیت متهم، به بیمارستان روانی منتقل شد. متخصصان در بیمارستان روانی یک شبانه روز او را بستری کردند تا خواب او را بررسی کنند. بدین ترتیب پزشکان بیمارستان اعلام کردند که او مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی است. با نظریه بیمارستان پرونده او دوباره به پزشکی قانونی ارسال شد تا متخصصان پزشکی قانونی با توجه به این نظریه، وضعیت روحی و روانی مرد جوان را بار دیگر بررسی کنند.
با اعلام این نظریه، اولیای دم نیز مدعی شدند که اگر جنون دامادشان تأیید شود نوه شان را برای نگهداری به خانوادهای خواهند سپرد تا سرپرستی او را برعهده بگیرند.
شهادت ۲ مرزبان در هنگ مرزی سردشت
گروه حوادث/ دو مرزبان هنگ مرزی سردشت با شلیک گلوله قاچاقچیان به شهادت رسیدند.
به گزارش پایگاه خبری شهدای ناجا، مرزبانان هنگ مرزی سردشت روز پنجشنبه هنگام رصد و پایش نوار مرزی متوجه جابهجایی کالای قاچاق و انتقال آن شدند که طی یک عملیات مسلحانه کالاهای قاچاق ضبط و قاچاقچیان دستگیر شدند.در این عملیات، گروهبان یکم متین ساعدی و سرباز مهدی ملکی به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
شهید سرباز وظیفه مهدی ملکی اهل شهرستان ماهنشان از توابع استان زنجان بود و مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر این شهید روز شنبه یازدهم مرداد با رعایت پروتکلهای بهداشتی از مقابل کلانتری ۱۱ شهرستان ماهنشان به سمت گلزار شهدای شهرستان برگزار شد.
پرونده مرگ مرموز پرستار جوان روی میز دادگاه
گروه حوادث/ پرونده مرگ مشکوک پرستار جوان در خانهاش در حالی که هنوز علت اصلی مرگ وی مشخص نشده و نامزدش نیز منکر ارتکاب قتل است بار دیگر به قضات دادگاه کیفری سپرده شد.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این دختر جوان که در مطب یک پزشک کار میکرد دو سال قبل در حالی که در خانه با نامزدش تنها بود بهطرز مرموزی جان باخت. مهرداد نامزد وی به پلیس گفت آزیتا بعد از اینکه دو آمپول برای گرفتگی عضلاتش به خود تزریق کرد حالش بد شد و جان باخت اما خواهر آزیتا در تحقیقات از بدرفتاریهای نامزد خواهرش و ضرب و جرح بهدست او خبر داد و گفت: کسی که خواهرم را کشته نامزدش مهرداد است، او دروغ میگوید که خواهرم به مرگ طبیعی مرده است. ژاله در ادامه گفت: خواهرم دختر بسیار زیبایی بود و خواستگارهای زیادی داشت و حتی یک پزشک خواستگارش بود اما خواهرم عاشق مهرداد شده بود.
ما به او گفتیم که مهرداد مناسب تو نیست اما قبول نمیکرد. تا اینکه مدتی قبل از حادثه من متوجه شدم که مهرداد با خواهرم بدرفتاری کرده است و بعد هم آثار کبودی روی بدن او دیدم. اما آزیتا شکایتی نمیکرد تا اینکه روز حادثه مهرداد با من تماس گرفت و گفت آزیتا حالش خوب نیست. وقتی که مأموران ادعای ژاله را مورد بررسی قرار دادند متوجه شدند پزشکی قانونی نیز آثار ضرب و جرح مشکوکی روی بدن آزیتا پیدا کرده است. همچنین پزشکی قانونی اعلام کرد احتمال اینکه آزیتا براثر خفگی جانش را از دست داده باشد وجود دارد و بهنظر میرسد مرگ بر اثر انسداد مجاری تنفسی بوده است. به این ترتیب مهرداد بازداشت شد. اما او اتهامش را رد کرد و گفت: من آزیتا را دوست داشتم و رابطه بسیار خوبی با هم داشتیم اما چون او تحصیلات دانشگاهی داشت و من نداشتم خانوادهاش با این ازدواج مخالف بودند.
من هرکاری که میتوانستم برای آزیتا انجام میدادم که راحت زندگی کند. حتی همه هزینههای خانهاش را هم من میدادم و باوجود مخالفت خانوادهها قرارمان برای ازدواج قطعی بود و داشتیم خانهای را که آزیتا در آن مجردی زندگی میکرد برای زندگی مشترک آماده میکردیم. خانه نیاز به بازسازی داشت. روز حادثه قرار بود بنا بیاید و خانه را تعمیر کند. وقتی چند ساعت گذشت و نیامد به او تلفن کردم و دعوایمان شد. بعد هم خودمان شروع بهکار کردیم. زبالههای ساختمانی را بیرون بردم. آزیتا ناگهان پادرد شدیدی گرفت، عضلاتش گرفته بود. او با دوستش تماس گرفت و اسم یک آمپول را از او پرسید با هم به داروخانه رفتیم و آمپول را گرفتیم. چون خودش در تزریقات کار میکرد و پرستار مطب بود خودش دارو را تزریق کرد. حالش کمی بهتر شد میتوانست پایش را حرکت بدهد.
مهرداد در ادامه گفت: اما چند دقیقه بعد یکدفعه حالش بد شد. من برایش آب قند درست کردم بلند شد که آب قند را بخورد اما سرش گیج رفت و بیهوش شد و افتاد. بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم وقتی امدادگران رسیدند آزیتا نمیتوانست حرف بزند. من گفتم چند ساعت قبل دو آمپول تزریق کرد. اسم آمپول را پرسیدند که نمیدانستم. از خانه خارج شدم تا به داروخانه بروم و اسم آمپول را بپرسم. وقتی برگشتم دیدم مأموران پلیس در خانه هستند، آنها گفتند آزیتا فوت کرده است. بعد هم جسد را با خودشان بردند. سه ماه بعد از حادثه من را بازداشت کردند وگفتند که متهم به قتل آزیتا هستم. در حالی که ما رابطه بسیار خوبی با هم داشتیم.
مهرداد گفت: خانواده آزیتا با اینکه من پولدار هستم اما من را لایق زندگی با دخترشان نمیدانستند و حالا هم به قصد انتقامگیری چنین تهمتی به من زدهاند. این در حالی است که پلیس در تحقیق از زندگی مهرداد متوجه شد این مرد دو سال قبل از آشنایی با آزیتا دختری بهنام مینا را عقد کرده و تصمیم به ازدواج با او داشته است اما دوماه بعد جدا شدند، چرا که مینا گفته بود درگیریهای فیزیکی مداومی با مهرداد داشته و همیشه او را کتک میزده است.
بدین ترتیب با تکمیل تحقیقات و با توجه به اینکه پزشکی قانونی نیز اعلام کرده بود آثار خفگی روی گردن مقتول وجود دارد و آثاری هم از جراحت روی بدن او دیده میشود کیفرخواست علیه متهم صادر شد. پرونده به شعبه 17 دادگاه کیفری فرستاده شد اما قضات این شعبه درخواست کردند پزشکی قانونی درباره علت فوت بهصورت قاطعانه نظر بدهد. در ادامه نیز متخصصان پزشکی قانونی اعلام کردند بهنظر میرسد ضربات وارد شده بر مقتول عمدی باشد و آثار افتادن نیست. ضمن اینکه آثار فشار برعناصر حیاتی گردن نیز وجود دارد. اما با توجه به داروهای تزریق شده همچنان نمیتوان علت دقیق مرگ را روشن کرد. به این ترتیب پرونده برای رسیدگی بار دیگر به شعبه 17 دادگاه کیفری استان تهران واقع در شهریار ارسال شد.
کشف جسد تاجرایرانی در لندن
گروه حوادث/ خانواده تاجر ایرانی که به طرز مرموزی در لندن جان باخته است برای پیگیری این ماجرا و راز میلیونی یوروهایش به دادسرای جنایی تهران مراجعه کردند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، مدتی قبل، گزارش مرگ مشکوک تاجر 65 ساله ایرانی در خانهاش واقع در لندن به پلیس این شهر اعلام شد.
یکی از دوستان خسرو، مرد تاجر که جسد او را پیدا کرده بود گفت: خانواده خسرو با من تماس گرفتند و گفتند چند روز است از او خبر ندارند و از من خواستند به خانهاش بروم. اما وقتی به آنجا رسیدم خسرو در خانه را باز نکرد و بوی تعفنی که از خانه به مشام میرسید این فرضیه را مطرح میکرد که ممکن است برای خسرو اتفاقی رخ داده باشد.
با کمک آتشنشانان شهر لندن در ورودی را شکسته و وارد خانه شدیم اما در سالن پذیرایی با جسد او روبهرو شدیم.وقتی پلیس به محل رسید خانه بهم ریخته بود و این فرضیه مطرح شد که خسرو قربانی جنایتی شده است. بدین ترتیب پروندهای در پلیس لندن برای رازگشایی از مرگ مرموز مرد میانسال آغاز شد. اما صبح دیروز خانواده خسرو در تهران با مراجعه به دادسرای جنایی تهران خواهان پیگیری علت مرگ مرد میانسال شدند. یکی از فرزندان خسرو در تحقیقات گفت: پدرم تاجر بود و برای کارهای بازرگانیاش به کشورهای اروپایی میرفت. پدرم مقدار زیادی یورو با خودش همراه داشت و آخرین بار برای انجام معاملهای به لندن رفته بود.
او ادامه داد: چند روز قبل با پدرم تماسی اینترنتی داشتیم و حال او خوب بود اما یک دفعه تماسها قطع شد. هر چه با پدرم تماس میگرفتیم پاسخ نمیداد و از طرفی هم خودش تماسی با ما نمیگرفت. برای همین از دوست ایرانی پدرم خواستیم به او سر بزند تا بفهمد چرا او پاسخگو نیست. وقتی از مرگ مرموز پدرم باخبر شدیم، یکی از اقوام را به لندن فرستادیم تا از سرنوشت پدرم با خبر شود.
در تماسی که با او داشتیم میگفت که احتمالاً پدرم سکته کرده است. اما اگر او سکته کرده چرا یوروها و پولهای پدرم در محل زندگیاش کشف نشد. فکر میکنم پدرم را به قتل رساندهاند. الان هم تقاضای انتقال جسد او به پایتخت و بررسی علت مرگ او توسط قوه قضائیه و پلیس ایران را داریم. بهدنبال این شکایت، بازپرس جنایی دستور انتقال جسد به ایران و تحقیقات در رابطه با مرگ مرد میانسال را به پلیس اینترپل صادر کرد.
گروه حوادث/ کنار یکی از شعبههای دادگاه خانواده زوج جوانی با ظاهری موجه و آراسته ایستاده بودند. زن جوان چندباری ساعتش را نگاه کرد و از لای در شعبه نگاهی به داخل انداخت. در همین هنگام همسرش آهسته به او گفت مریم من میدانم که اشتباه کردهام بیا گذشت کن و اجازه بده تا جبران کنم.
مریم نگاهی به میلاد کرد و گفت: کاری که تو کردی قابل گذشت نیست.
بالاخره منشی دادگاه آن دو را به داخل شعبه فراخواند. زن جوان بیمقدمه به قاضی گفت: آقای قاضی لطفاً حکم طلاق من را صادر کنید.
قاضی بدون اینکه جوابی بدهد سرگرم مطالعه پرونده این زوج شد بعد از دقایقی سرش را بالا آورد و گفت: شما که هنوز زندگی مشترکتان را شروع نکرده اید. اگه میخواستین به این زودی از هم جدا شوید چرا عقد کردید؟! در این 3 ماه میتوانستید نامزد باشید تا همدیگر را بیشتر بشناسید.مریم پاسخ داد: قصد من جدایی نبود. اما بیصداقتی این مرد که با دروغ من را فریب داده و به عقد خودش درآورده باعث شده تا نتوانم کنارش زندگی مشترکم را آغاز کنم.
قاضی گفت: چگونه باهم آشنا شدید و چطور به شما دروغ گفت که از همان ابتدا متوجه ماجرا نشدید؟
مریم جواب داد: در یک میهمانی با میلاد آشنا شدم. در آنجا همه دوستانش به او دکتر میگفتند و پس از آشنایی هم به من گفت که دانشجوی پزشکی است. بعد از مدت کوتاهی به من پیشنهاد ازدواج داد و من هم که فکر میکردم او فردی تحصیلکرده است پاسخ مثبت دادم. میلاد گفت که همه خانوادهاش در خارج از کشور هستند و پس از اینکه عقد کردیم ما هم کارهایمان را انجام میدهیم و به خارج از کشور میرویم من هم با خوش خیالی پذیرفتم. اما پس از مدتی متوجه شدم که او از ابتدا همه حرفهایش دروغ بوده و پدر و مادرش نه تنها خارج نیستند بلکه از هم جدا شدهاند و اصلاً از عقد ما خبر هم ندارند خودش هم دانشجوی پزشکی نیست بلکه فقط یک مغازه عطاری اجارهای دارد که بازهم به دروغ به من گفته بود که مغازه متعلق به دوستش است. با این همه دروغ دیگر دوست ندارم با او زندگی کنم.
در ادامه قاضی رو به میلاد کرد و گفت: میدانی کاری که تو کردی جرم است و مجازات دارد. چرا این همه دروغ گفته ای؟
میلاد گفت: آقای قاضی بخاطر علاقه ای که به شغل پزشکی دارم دوستانم من را دکتر خطاب می کنند و نمی دانستم که این مساله می تواند برایم دردسرساز شود. میدانم اشتباه کردهام اما آنقدر به مریم علاقهمند شده بودم که برای رسیدن به او این همه دروغ گفتم.مریم حرفهای میلاد را قطع کرد و گفت: مگر کسی که عاشق یک نفر باشد میتواند به او دروغ بگوید. من با شغل و مدرک تحصیلی ات مشکلی نداشتم من با دروغهایی که گفتی مشکل دارم. جناب قاضی وقتی یک نفر میتواندآنقدر راحت دروغ بگوید بهطور حتم در آینده هم زندگی باصداقتی ندارد.
میلاد گفت: میدانم اشتباه کردم و اجازه بده جبران کنم. قول میدهم درس بخوانم و در رشته پزشکی قبول شوم.
مریم جواب داد: با آبروی رفته من چه میکنی؟ به خانواده و دوستان و آشنایانم چه بگویم؟ نه آقای قاضی من نمیتوانم با این مرد شیاد و دروغگو زندگی کنم. لطفاً حکم طلاقم را صادر کنید.
در ادامه قاضی طرفین را به سکوت و آرامش دعوت کرد و گفت: جلسه بعد رأی قطعی را که به احتمال زیاد طلاق است صادر میکنم...
نگاه کارشناس
امیرحسین صفدری
کارشناس مسائل خانواده
زوجهای جوان باید در همان اوایل آشنایی همه مسائل زندگی مشترک را با هم به شرط صداقت و درستی در میان بگذارند تا در آینده به مشکل نخورند کار میلاد قابل دفاع نیست و در این پرونده حق با مریم است. زوجهای جوان باید دقت کنند که زندگیشان را بر پایه اما و اگرها نسازند و گول ظاهر یکدیگر را نخورند. البته بهتر است زوجین پیش از عقد تحقیقات لازم را نسبت به یکدیگر انجام دهند تا بعدها گرفتار مشکلاتی که تبعات منفی متعددی در زندگیشان خواهد داشت، نشوند. دروغ و پنهانکاری این جوان به بهانه دوست داشتن باعث ایجاد مشکلات و جدایی شد اگر او با صداقت وارد زندگی این دختر شده بود شاید او را بهتر میپذیرفت و کارشان بعد از چند هفته به طلاق نمیکشید.
مردی با چشمان حادثه ساز
مصیبتی برای جامعه بشری
محمد بلوری/ روزنامه نگار
سهراب در راه بازگشت از محل اقامت پنهانی استاد ارغنون از خانم معلم پرسید:
- سهیلا خانم، شما هرگز با تزریق واکسن یا آمپول عادی آشنایی دارید؟
معلم جوان لبخندی زد و گفت:
- وقتی به یک بیمار آمپول میزنند، من حتی نمیتوانم نگاه کنم چه برسد به اینکه به کسی آمپول بزنم. دانشجوی جوان شرمسار و دستپاچه در واکنش به خانم معلم، سرخ شد و گفت: باید یاد بگیری خانم میدونید به چند هزار نفر باید واکسن تزریق کنیم؟ دختر پرسید:- وای... من...؟
- بله خانم معلم، البته من و شما حالا باید به فکر باشیم که یکی هم به ما کمک کند، من یادتون میدم. کار مشکلی نیست. سهیلا پرسید:- مگه این همه واکسن داریم؟ - خیر خانم. برای همین از استاد ارغنون درخواست کردیم که از دوست ماهیگیرش بخواهد لنج قراضهاش را در اختیارمان بگذارد که برای تهیه واکسن ضد هاری به شهر سفر کنیم. البته دکتر صادقی برای احتیاط چند صد واکسن ضد هاری تهیه کرده بود اما مسلماً این تعداد کافی نیست. خانم معلم نگاه نگرانی به دانشجوی جوان کرد و پرسید:
- شما باید به این سفر دریایی بروید؟ خطرناک نیست؟
دانشجوی جوان از دلواپسی دختر که در لحن کلامش نسبت به خود احساس میکرد، به هیجان آمد و سهیلا از شرم سرخ شد و گونههایش گر گرفت. گفت:
- منظورم این است که یکی همراهتون باشه تا کمکتان کند؟
و سهراب هم برای اینکه پرسش شورانگیز دختر را عادی تلقی کند گفت:
البته تنهایی که به این سفر دور و دراز نمیشه رفت.
معلم پرسید: انتقال ویروس هاری به انسان چطور انجام میشه؟
سهراب توضیح داد: بطور ساده معمولاً انتقال ویروس هاری به انسان با گاز گرفتن یک حیوان هار انتقال پیدا میکند. هرگاه یک حیوان مشکوک به هاری مثل سگ یا هر حیوان پستاندار کسی را گاز بگیرد فوراً باید محل گاز گرفتگی را با آب و صابون حداقل برای 15 دقیقه شستوشو بدهند و بهسرعت او را به یکمرکز مقابله با هاری ببرند تا با واکسیناسیون درمانش کنند. البته به هیچ وجه نباید محل گاز گرفتگی را بخیه کرد و باز بودن زخم بسیار مهم و اساس پیشگیری و درمان هاری است، معمولاً تا 6 روز پس از گاز گرفتگی میشود هاری را درمان کرد اما اگر علائم بیماری ظاهر شود دیگر قابل درمان نخواهد بود و بیمار طی یک یا دو هفته جان میدهد چون در این مدت ویروس هاری به سیستم عصبی مرکزی بیمار میرسد. سهیلا گفت: بارها دیدهایم که مبتلایان به ویروس هاری در اوج بحران بیماری از خانهها به بیرون هجوم آوردهاند و در کوچهها خودشان را به زمین زده اند و در حالی که کف از دهانشان بیرون میزده با وضع هولناکی جان دادهاند. دانشجوی جوان گفت: در لحظات بحرانی وقتی ویروس هاری به سیستم عصبی مرکز در مغز بیمار میرسد این فرد در وحشت و اضطراب دچار توهم میشود که رفتار خشونتآمیزی از خود نشان میدهد، آنگاه با دهانی کف آلود به زمین چنگ میزند. فک و عضلات صورتش فلج میشود. با حرکت غیر طبیعی عضله چشمهایش هرچیزی را دوگانه میبیند و سرانجام با ایست قلبی مرگ سراغش میآید.خانم معلم پرسید: اما با واکسیناسیون چگونه میتوان یک فرد مبتلا به ویروس هاری را نجات داد؟
دانشجوی رشته پزشکی توضیح داد: به محض اینکه یک سگ هار کسی را گاز گرفت، باید فوراً او را بدون بخیه زدن زخم به درمانگاه رساند. تا واکسیناسیون علیه هاری آغاز شود و در چهار نوبت ادامه پیدا کند.واکسیناسیون نوبت اول باید به محض رساندن فرد زخمی به درمانگاه انجام شود.
دومین مرحله واکسیناسیون سه روز بعد صورت میگیرد. واکسن سوم هفت روز بعد خواهد بود و بالاخره 14 روز بعد هم واکسن نوبت چهارم تزریق میشد.
معلم جوان پرسید: اما آنهایی هم که با حمله حیوانات روبهرو نشدهاند، چطور باید از ابتدا ویروس هاری مصونیت پیدا کنند؟
دانشجو گفت: برنامه واکسیناسیون سراسری مردم مرادآباد در رابطه با این افراد اجرا خواهد شد به این ترتیب که از کلیه ساکنان این آبادی چه کودکان و چه زنان و مردان خواسته خواهد شد برای تزریق واکسن ضد هاری به درمانگاه مراجعه کنند یا میتوانیم در اجرای برنامه تزریق واکسن اعلام کنیم که کوچه به کوچه و خانه به خانه مراجعه خواهیم کرد تا اعضای خانوادهها را علیه ویروس هاری واکسینه کنیم. در این صورت مردم آبادی از این پس نگران ویروس هاری نخواهند بود. برنامه سراسری واکسیناسیون را در دو نوبت اجرا می کنیم .بر اساس این برنامه سراسری نوبت دوم واکسیناسیون 7 روز پس از نوبت اول تزریق واکسن آغاز خواهد شد که هر چهار سال یک بار این برنامه اجرا می شود. در این صورت نگران سرایت ویروس هاری و مرگ نخواهیم بود برای همیشه.
***
اگر برنامه سراسری واکسیناسیون را اجرا نکنیم حتماً این آبادی و کل این جزیره خالی از سکنه خواهد شد و از انسانها اثری نمیماند.
معلم با نگرانی گفت: اما از شهرها پیامی نمیرسه چرا؟ نه اثری، نه خبری...از این نگرانم که مبادا ویروس هاری همه شهرها را فرا گرفته باشد. مسألهای که هدفش نابودی کره خاکی است!
جان باختن کودک ۵ ساله زیر چرخ تراکتور پدر
گروه حوادث /بی احتیاطی راننده تراکتور در شهر خنجین فراهان، مرگ پسر بچه ۵ ساله اش را رقم زد.
سرهنگ خلجی، معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان مرکزی به صداوسیما گفت: در پی اعلام مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ مبنی بر وقوع یک فقره حادثه در بخش خنجین شهرستان، مأموران انتظامی بلافاصله به محل وقوع حادثه اعزام شدند و دریافتند یک راننده تراکتور هنگام حرکت بصورت دنده عقب به خاطر نداشتن دید کافی با فرزند ۵ سالهاش برخورد کرده و این کودک به علت شدت جراحات وارده در بیمارستان جان خود را از دست داده است.
برخورد مرگبار ۲ هواپیما در امریکا
گروه حوادث /در پی برخورد 2 هواپیمای کوچک در آلاسکای امریکا 7 نفر جان باختند.به گزارش اسپوتنیک، حدود ساعت ۸:۲۷ روز جمعه خبر برخورد و سقوط دو هواپیما در نزدیکی بزرگراه استرلینگ آلاسکا تأیید شد. یکی از این هواپیماها تک سرنشین بوده و دیگری شش سرنشین داشته است. 6 نفر از این افراد در دم جان باخته و یک نفر هم که دچار جراحات شدیدی شده بود در راه انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داد. گفته می شود «گری ناپ» عضو جمهوریخواه مجلس نمایندگان ایالتی آلاسکا که هدایت یکی از هواپیماها را عهده دار بوده نیز در میان کشته شدگان این سانحه هوایی است. هیأت ملی ایمنی حمل و نقل ایالات متحده امریکا تحقیقات لازم درباره این حادثه را آغاز کرده است.